ساقی رضوان ( دوشنبه 86/5/15 :: ساعت 8:0 صبح)
خسته ای....
تنها و غمین و آزرده در گوشه ای مینشینی...
گرفتاریهای روزگار آشفته ات کرده است وابستگی ها جانت را می آزارد از روزمرگی به تنگ آمده ای...
جایی را میجویی که فارغ از این هیاهوها و آشفتگی ها آسوده باشی
با خویش می اندیشی کاش میشد هیچ غمی نداشته باشی
کاش میشد آسوده از هر فکر و اندیشه ای بی دغدغه نان و آب ؛ بی دغدغه مدرک تحصیلی ، بی دغدغه.... و بی اندیشه هزار و یک درد بی درمان دیگر لختی خود باشی و بیاسایی...
الهی و ربی من لی غیرک...
التماس دعا...یا علی...